
هزاران جوان در بلوچستان زندگی می کنند. این جوانها چه انتظاراتی از جامعه خود دارند؟ جواب دادن مشکل است.
انتظار ما فراوان و متفاوت می باشد. اما اگر بخواهیم نگاه کلی به وضع جوانها بکنیم انتظارات معقول و نامعقول آنها کم و بیش مشخص می شود.
(نگاه ما با سوال شروع می شود) سوال اول جامعه چه چیزی به خرد جوانان ما داده؟ و جوانان چه استنباطی از وضع موجود نموده؟
افکارها با هم متفاوت است از هر حرف و هر عملی یک برداشت و یک عکس العمل دیده میشود . من آزادی میخواهم ،( آزادی افراطی یا متعادل) این بستگی به ذهنیت و نگرش و نگاه من به محیط اطراف و گرفتن از صحنه های سینمایی جامعه و یا نصایح و رفتار های تربیتی خانواده است . انتظارات باید اینگونه باشد ، آزادی کلام (نابودی فساد) از بین بردن فقر ، وجود امنیت ، رفاه نسبی بر کل جامعه ، کمک به جوان ها برای رسیدن به هدف های معنی دار و ...
خداوند فرمود از تو حرکت از من برکت ، ولی وقتی من نمیتوام حرکت درستی را انجام بدهم مطمئنا از برکت درستی هم خبری نیست !؟ چرا ؟ چون همه ی ما جوان ها نمیتوانیم آنطور حرکت کنیم که آرزو داریم . چرا نمیتوانیم !؟
یک زمانی میشنیدیم میگفتند جامعه احتیاج تنها به دکتر ندارد ، معمار و پرستار ، معلم و... هم میخواهد ، حالا تنها به اینها احتیاج ندارد ، اعتیاد ، فحشاء (فساد) ، دزد ، قاتل ، مال مردم خور و غیره و غیره احتیاج دارد ... اینها انتظارات ما نیست ، ولی ما در آغوش همین جامعه خوش نقش و نگار متاسفانه زندگی میکنیم . آنها هم از جامعه انتظار داشتند ، انتظار آنها این بود که فقر را از بین ببرید . یکی آنقدر دارد که باید مواظب باشد خفه نشود و دیگری گاهی در حسرت است و گاهی سرش را باید بگذارد و بمیرد . اینها افراد خوب ما هستند ، عده ای از دیوار مردم بالا میروند و فاجعه ها بسیاری می آورند ، هر چه بگوییم کم گفتیم . گفتن خوب است که فایده و اثری داشته باشد در غیر این صورت سکوت زیبا تر است .
/embed>/embed>>/>
Balochi dance on Culture day at University of Balochistan.flv